خاطرات مهندس از سه سال زندگی مشترک ...



الان بیمارستان هستم کنار تخت پدرم نشستم هر ۱۲ دقیقه باید سرمش رو عوض کنم فکر میکنم این کمترین کاریه که از زمان تولدم براش انجام میدم دست که کشیدم رو پاهاش از خودم بدم اومد ضعیف شده همه اش هم تقصیر منه گاهی وقتا انقدر درگیر مشکلت هستی که یادت میره بقیه آدمهای دور و برت هم ممکنه مشکل داشته باشن رابطه من و مهندس (پدرم) یه رابطه خاص و پیچیده است حتما بعدا براتون میگم ولی فعلا در جریان باشید که این مرد نفر اول زندگی من بوده ، هست و خواهد بود میدونم که هیچ دینی
هنوز یک ساعت مونده تا ولنتاین تموم بشه. من اصلا از این پسرای بد بخت که میان اینجا بهشون ترحم بشه نیستم نظر و اینا هم کلا اگه باحال نباشه و از توش چیزی در نیاد به چپمه اینها رو بخون ببین یه نفر دیگه هم هست توی دنیا که داره چه فکر و خیال و احساساتی رو تجربه میکنه ولی الان فقط یه ساعت مونده تا ولنتاین تموم بشه اون هیچوقت یادش نمیرفت . تموم این سالها . "ولنتاین من" من همیشه اینجوری صداش میکردم فاک دیس دمن لایف ولنتاینتون مبارک

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

سینما و کلمات ارزش ویژه برند کتاب های رایگان رشته کامپیوتر نصب پکیج دیواری در شیراز-فلاح زاده راه هایی برای شادتر زیستن روی نت خنده Feminist محصولات نمدی فاطمه مقاله